ریمل سورمه ای

گه گاه نوشت های من

ریمل سورمه ای

گه گاه نوشت های من

برای حسرت یک زندگی معمولی


یک جوری آدم از شنیدن این حجم از اتفاقات سِر می شه که چهره ی آدمم بین خشم و اشک فیکس می مونه... آخه کمترین کار برای جمعیت مصیبت زده ی زلزله ی خوی این بود که از نیروهای نظامیتون استفاده می کردید که صف درست کنند تا مردم با خویشتن داری بیشتری بتونن مایحتاج اولیه رو دریافت کنند نه اینکه به اسم سرکوب بهشون بیشتر حس سرگشتگی بدید؛ این حجم از خشونت و بی نظمی برای خودتون هیچ خوب نیست، چون طبق تجربیات تاریخی پاسخ خشونت از سمت جماعتی که مدام اعمال خشونت میشن دقیقا با خشونت پاسخ داده می شه... از همه کج و کوله تر مثلا مناظره ی این دو تا خانم فعال در حیطه ی امور زنان  از دولت قبل وفعلی بود، اینا  انگار هیچ حواسشون نیست دور و برشون چه خبره، نشسته بودن به هم از کارکرد این رییس جمهور و  اون رییس جمهور تیکه مینداختند من همینطور با بهت نگاهشون می کردم شماها خیییییلی اوضاعتون بی ریخته همون مردم حق  دارند دنبال تیر چراغ برق براتون باشند...برای اون حمله ی پهبادی به تجهیزات اصفهان هم من نگران تشعشعات هسته ای و مردم هستم.

پ.ن1: از اینکه احساس واقعیموگفتم راضی ام.من اصلا جذب رفتار تکراری این آقاهه نشدم،  بی احساس بود و توی متراژ قد و شغلش گیر کرده، حوصله نداشتم بگم مردک خوبه حالا من خودم قد کوتاه نیستم و جمع کن خودتو...

پ.ن2:به خاطر فایل یکی از مقاله هام رفتم سراغ کیس کامپیوتر قدیمیم و عکسهای سال93 رو دیدم. با گذر زمان من حالم بهترو اندامم ورزیده تره.موهام کمی سفید شده اما واقعا حالم خوبه حتی موهای سفیدمم دوست دارم وحس خوبی بهم میدن.

پ.ن3:اگر یک درصدم خدا و بهشت و دوزخی باشه مسوولین این مملکت زمان حسابرسی ها دیدنی هستند.

پ.ن4:اینکه زنان افغانستان و ایران همو حمایت می کنند عالیه.