ریمل سورمه ای

گه گاه نوشت های من

ریمل سورمه ای

گه گاه نوشت های من

از ونوسِ در شرف

کم حوصلگی و عجولی و عصبی شدنم یک بخشیش مال پی ام اسه و یک بخشیشم مال تصمیمات جدیدمه البته خیلیم جدید نیست رسما برمیگرده به سال89 همون موقع که خیلی چیزها رو دور ریختم و تصمیم به رفتن داشتم... الف پیشنهادش خوب بود اما من باید به تشخیص خودم اعتماد کنم، توی عادی ترین شرایطم خواسته های من با الف و شین سازگار نیست پس وارد روابط و پیشنهاد اصطکاکی نشیم بهتره. سر وقت هر دوشونو به پرواز و جزیره دعوت می کنم... وقتی دیدم ترسیده که ساعت 6صبح درهای حیاط باز بوده و روی چفت های درها خون دیده خودمم رفتم وتمام حیاط رو چک کردم.البته قبل از دیدنم قفل ها رو شسته بودند به نظرم بهتر بود به 110 خبر میدادند که این کار رو نکرده بودند. گفتم الان چرا ناراحتید قفلها رو که محکم تر کردید چیزی هم که از خونه کم نشده اصلا توی  یونانِ باستان گاهی با ریختن خون اونم خون انسان یک جاهایی رو با برکت می کردند الان این بنده خدا ناخواسته اومده دم در رو پاکسازی کرده...

پ.ن:سه شبه دوباره بیخواب شدمو این خیلی بده.

پ.ن2:از تونر جدیدم راضیم.

پ.ن3:من عادی نیستم بهترم هست خودمو با قوانین آدمای عادی نسنجم و اذیت نکنم.

پ.ن4:هر وقت تجمع سیارات میره توی ماهی من حالم بد میشه الان که ونوس تو ماهیه بعدشم دو سال سترن میره اونجا.نپتونم که همونجا کنگر خورده و لنگر انداخته. البته که امشب ونوس در نهایت شرفه و بزار ببینم چه گلی به سرم میزنه امروز که یا غرغر کردم  یا اشک ریختم.

پ.ن5:با بابا تند حرف زدم و بیرحم. اینکه علاقه ای ندارم روی پولش حساب کنم واقعیتیه که بهتره باهاش کنار بیاد من برنامه زندگیم مال خودمه و خودم مسوولشم اینکه مامان و بابا گیچ میشن از مستقل بودنم هم مشکل من نیست.