ریمل سورمه ای

گه گاه نوشت های من

ریمل سورمه ای

گه گاه نوشت های من

۳

دلم کیک شکلاتی تازه ی نرم می خواد که بشینم توی یک کافی شاپ و از پنجره بیرونو نگاه کنم بعدشم پیاده روی کنم اما هم شرایط فعلی شهر خوب نیست و هم پام درد می کنه و هم قراره برم آزمایش خون بدم و طبیعیه که باید مراعات کنم... بی خوابیهام شروع شده همینطور دیر از خواب بیدار شدنهام تمرکز زیادی برای مطالعه ندارم.‌هعی میخوام نوشتن کتاب رو شروع کنم کلی منبع دست اول خریدم و گذاشتم جلو روم اما در حد نوک از هر کدوم اونم به اندازه یک صفحه یا یک پاراگراف دارم می خونم ازشون... سعی می کنم خوردن کربوهیدراتو کم کنم ولی اصلا مگه زندگی بدون خوردنشون معنا هم داره 

۲

از اون موقعه های بی خوابیمه که میل به خودرنم پیدا می کنم... اونم نصف شب، هر دوتاش خوب نیست چه بی خوابیه چه میل به پُر خوریه

۱

 حالم امروز بهتره.. بعد از مدت ها دارم وبلاگ می نویسم... کجا بنویسم خیلی مهم نیست، فقط لازمه بنویسم... چند تا کار عقب مونده دارم که توی برنامه امه تا انجامشون بدم... خیالم از بابت دندونم راحت شد اما پام هنوز درد می کنه و اجازه ورزش کردن بهم نمی ده... وقت دکترم نزدیکه و می رم برای ویزیت... کلاس ها این هفته تعطیل بود و تماس گرفتند و گفتند برای هفته آینده تشریف بیارید؛ من اما هنوز آمادگی شروع رو به عنوان لیدر کلاس ها ندارم